87/1/19
11:9 ع
رسول خدا(ص) فرمود: صلوات بر من ، نوری در قبر است.
هنگام جان دادن:
هرکس بر من صلوات زیاد بفرستد ، از تلخی مرگ وجان کندن ایمن گردد.
فضل کندی را بعد از وفات در خواب دیدند ، از او پرسیدند : حق تعالی با تو چه کرد؟
کفت: من را بخشید وگرامی داشت ، به عملی که از این دوانگشت من یعنی سبابه وابهام صادر شده بود.
گفتند: از آن ها چه عمل آمد که سبب کرامت تو گردید.
گفت: بسیار نوشتن صلوات.
ایمنی از تلخی جان دادن:
فرد صالحی به عیادت بیماری رفت ، او آخرین لحظات زندگانی اش را می گذرانید ، به او گفت: دوست من! آیا جان کندن تلخ است؟
بیمار گفتک من جز شیرینی وخوبی نمی بینم ، هیچ گونه تلخی حس نمی کنم.
آن شخص صالح متعجب شد زیرا او می دانست که دل کندن از این دنیا وجان دادن بسیار ناگوار وتلخ است.
شخص بیمار چون تعجب او را دید ، به او گفت: تعجب مکن زیرا من حدیتی از پیامبر (ص) شنیده بودم که هرکس زیاد بر من صلوات بفرستد ، از تلخی جان دادن در امان است. از آن پس من به فرستادن صلوات مداومت نمودم وبسیار صلوات فرستادم.اینک تو جان دادن راحت من را فهمیدی
فریاد رسی صلوات در قبر:
شبلی نقل نموده است که: من همسایه ای داشتم وفات نمود ، بعد از آن ، او را در خواب دیدم ، از او پرسیدم : حق تعالی با تو چه کرد؟
گفت : ای شیخ! هول های بزرگ دیدم ،ورنج های عظیم کشیدم. از آن جمله به وقت سوال منکر ونکیر ، زبان من از کار باز ماندو با خود گفتم : واویلاه ، این عقوبت از کجا به من رسید ؟ آخر من مسلمان بودم وبر دین اسلام مردم.
آن دو فرشته ، به عنغ وعظلت ، از من جواب صلبیدند.ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد ،میان من وایشان حایل شد،ومرا تلقین کرد تا جواب ایشان را بر وجه صواب دادم،از آن شخص پرسیدم: توکیستی خدا تو را رحمت کند که منرا از این غصه نجات دادی؟
گفتک من شخصی ام که مخلوق شده ام از صلواتی که تو بر پیغمبر (ص) فرستادی ،و مامورم به آن که در هر وقت وهرجا که درمانی ، به فریاد تو برسم.
رفع عذاب قبر
رسول خدا - صلى الله علیه و آله - فرمود:
هر کس در شب جمعه ، دو رکعت نماز به جاى آورد و در هر رکعت پنجاه مرتبه سوره اخلاص بخواند و بعد از نماز بخواند: اللهم صل على النبى العربى و آله . حق تعالى ، گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد و چنان باشد که گویا دوازده هزار مرتبه قرآن را ختم کرده است و حق تعالى ، او را از گرسنگى . تشنگى روز قیامت نگاه دارد و تمام حزن او را برطرف سازد و او را از ابلیس و لشکریانش نگاهدارى کند و هیچ گناهى بر او ننویسد و سکرات مرگ را بر او آسان گرداند.
برترین اعمال در برزخ
ابو علقمه مى گوید:
پیامبر - صلى الله علیه و آله - بعد از نماز صبح رو به طرف ما کرد و فرمود: اصحاب من ! دیشب عمویم حمزه و برادرم جعفر (طیار) را در خواب دیدم به آن دو نزدیک شدم و گفتم : پدر و مادرم فدایتان ، کدام عمل را برتر یافتید؟
پاسخ دادند: پدر و مادر ما فدایت ، ما صلوات بر تو، تشنه را سیراب کردن و محبت على بن ابى طالب - علیه السلام - را برترین اعمال یافتیم .
کرامت رسول الله در قبر
شبلى ، با جمعى از مریدان ، به عزم حج روانه بادیه گردیدند. در اثناى راه ، یکى از مریدان را اجل موعود رسید. شبلى ، متحیر، در آن قالب بى جان مى نگریست و با خود، فکر تجهیز و دفن او مى کرد. ناگاه دید که تمام جسمش ، در یک چشم به هم زدن ، سیاه و تیره گشت و هنوز یک ساعت نگذشته بود که آن سیاهى به سفیدى مبدل شد.
شبلى از آن حال تعجب نموده ، آن مرید را در خواب دید، که حله اى از حله هاى بهشت پوشیده ، و تاجى مزین به جواهر بر سر نهاده ، و خاتمى نورانى در انگشت کرده ، که بر نگین آن نوشته است : هذا جزاء من صلى على محمد و آله - صلى الله علیه و آله
شبلى از او پرسید: سر آن سیاهى و سفیدى چه بود؟
جواب داد: سیاهى ، تیرگى معصیت بود. هنوز مرغ جانم ، کامل از قفس تن بیرون نرفته بود که بدن من به خاطر گناه سیاه گردید. ناگاه صدر و بدر عالم و سید بنى آدم ، محمد - صلى الله علیه و آله - را دیدم که آمد، و قدحى از آب در دست داشت ، و آن را بر من ریخت و به دست مبارک ، سیاهى معاصى را از من نشست ، و خلعت کرامت و خاتم سعادت به من بخشید.
من عرض کردم : یا رسول الله ! به خاطر کدام عمل مستحق این کرامت شدم ؟
فرمود: چون تو در دنیا عادت داشتى که پیوسته بر من صلوات مى فرستادى ، من به آن سبب ، نظر عنایت از او دریغ نداشتم .
شبلى از خواب بیدار شد. گفت : بر من روشن گردید که ظلمت گناه ، با لعمه درود بر حبیب خداوند - صلى الله علیه و آله - از بین مى رود.
رفع عذاب از همه اهل قبرستان
زنى دخترى داشت . آن دختر وفات نمود، مادرش او را در خواب دید که به عذاب الیم و عقاب عظیم گرفتار است . با اندوه بسیار از خواب بیدار شد و ناله و زارى آغاز نمود، چند روز بر حال فرزند خود اشک مى بارید و مى نالید، تا آن که بار دیگر، آن دختر را در خواب دید، خوشدل و شادمان و در روضه فردوس خرامان .
به او گفت : اى دختر! آن چه حال بود که دیدم و این چه صورت است که مشاهده مى کنم ؟
جواب داد: اى مادر! به جهت گناهان خود در عذاب بودم ، چنان که دیدى . در این روزها، عزیزى از کنار مقبره ما گذشت و چند نوبت صلوات فرستاد و ثواب آن را به اهل گورستان بخشید حق تعالى به برکت صلوات ، عذاب از اهل آن قبرستان برداشت .
نورانى شدن چهره در عالم برزخ
ثورى مى گوید: یک سال در مراسم حج ، مردى را دیدم که هنگام طواف تنها ذکر صلوات در را مى گوید. در وقوف عرفات هم فقط به این ذکر اکتفا مى کند، در مدینه نیز تنها ذکرش صلوات بود.
من به او گفتم : تو هم در مکه و هم در مدینه تنها ذکر صلوات بر محمد و آل طاهرینش بود، در عرفات که جایگاه و روز ناله و زارى و طلب حاجت است هم ، تو همه چیز را گذاشتى و فقط صلوات فرستادى ، علت چیست ؟
او گفت : سال گذشته من به همراه پدرم به مکه آمدم ، در یکى از منازل ، پدرم بیمار شد و ما نتوانستیم به راه خود ادامه دهیم ، در همان جا خانه اى کرایه کرده و چراغى را روشن نمودم . سر پدرم در دامنم بود که جان سپرد.
دیدم که اندک اندک چهره اش سیاه گشت . ترسیدم ، سرش را بر زمین گذاشتم و کنارش نشستم و از رسوایى فردا در مقابل مردم گریه مى کردم . در همین حال خوابم برد.
مردى زیبا، خوش بو و خوش پوش با عمامه سفیدى وارد شد. روپوش پدرم را برداشت ، دستى بر صورتش کشید که بر اثر آن رنگ چهره پدرم سپید و نورانى گشت . من حیرت زده از او پرسیدم : تو که هستى که خدا از برکت وجود تو غم مرا برطرف ساخت ؟
فرمود: من صاحب قرآن ، محمد بن عبدالله پیامبر آخر زمانم . بدان و آگاه باش که پدرت نافرمانى خدا را مى کرد و پیرو هواى نفس بود؛ اما چون پیوسته بر من صلوات مى فرستاد، در این ساعت که تیرگى و تاریکى گناه او را در بر گرفت من به دادش رسیدم .
او این را گفت و از نظر من غایب گشت .
من از خواب برخاستم و دیدم که چهره پدرم مانند ماه شب چهارده مى درخشد. از آن روز به بعد بود که فایده صلوات را فهمیدم ، تسبیح و دعا را رها کرده و در هر حال و پیوسته صلوات مى فرستم .
برای استفاده ار موضوعات بلاگ از قسمت : فهرست موضوعی یادداشت ها : بر روی موضوع مورد نظر خود کلیک کرده و سپس در بالای صفحه ی باز شده بر روی آرشیو شده ها کلیک کنید.